محمد رضامحمد رضا، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

مجتبی ومحمد رضا ومهدیار خوشگل های مامان

بچه ها ی من

سلام به همه دوستان مهربونم ایشالله نماز وروزه تون قبول باشه وما را از دعای خودتون بی بهره نسازید حدود سه هفته ای میشه که مهدیار اقا را از پوشک گرفتم ولی با اینکه بچه زرنگی یکی در میان میگه وتازه که کارش تمام میشه میگه مامان ببین جیش کردم البته ببخشید گلاب به روتون خلاصه کارم شده شستن وشستن نمیدونم کی از این مرحله سخت بیرون میاییم مجتبی از اول ماه رمضون یک در میان مسجد میره و البته روز اول را هم به اصرار خودش روزه گرفت که چنان فشاری بهش اومد که دیگه حرفی از روزه نمیزنه ولی از عمق وجودم خوشحالم که گهگاهی  به مسجد میره وامیدوارم برای اینده ش خوب  باشه انشالله اما محمدرضا امروز یک بلندگو اسباب بازی برداشته بود ومثلا داشت ص...
24 تير 1392

کارنامه اقا مجتبی

سلام خدمت همه دوستان مهربونمممممممممم باز هم یک وقفه طولانی اخه مگه این بچه ها میذارن فرا رسیدن ماه مبارک رمضان را تبریک میگم وامیدوارم ما را هم تو دعاهاتون بیاد داشته باشین چیزی که موجب شد بیام کارنامه اقا مجتبی بود که خیلی خوشحالم کرد مجتبی جون خسته نباشی ببخشید کیفیت عکس ها خوب نیست این هم اقا مجتبی در جمع هم کلاسی هایش ...
17 تير 1392

تولد مهدیار

سلام به همه دوستان خوب ومهربونم باز طبق معمول با یک وقفه زیاد اومدم ابتدای پستم  از میناجون مامان محمد وساقی وهمچنین از باران مهربون تشکر میکنم که تو پستهاشون تولد مهدیار را تبریک گفتند ایشالله جبران کنیم یه خبر خوب مامان ریحانه جون یه دخمل خوشگل براش اورد ایشالله که قدمش مبارک باشه خوب در ادامه میریم سراغ مهدیار جون واخبار تولدش روز تولد یک کیک  گرفتیم وبا یکی از دوستان خوب وعزیز شوشو جون به رستوران شب نشین رفتیم الته اونها هم دوبچه به نامهای صبا جون وعلی اقا دارند که خیلی دوستداشتنی اند ومهدیار ومحمدرضا با صبا جون خیلی دوست وجون جونی شده بودن این هم صبا جون دوست داشتنی وعلی اقای خودمونننننننننننن واین هم اقا ...
8 خرداد 1392

روز شمارتولد مهدیار

سلام به همه دوستان مهربونم پنجم اردیبهشت تولد مهدیار جونمه یعنی چهار روز دیگه مهدیار عزیزم زمانی که به دنیا امدی دوباره به اصفهان برگشتم هر چند نه خیلی  خوشحال ولی انگار لبخندت معنای دیگری به زندگیمان داد مامانا گفتنت شادی مضاعفی به زندگیم داد هرچندکه منتظرت نبودم ولی شادم از امدنت کودک مهربانم دست کوچکت را که بالا میاوری ویا علی میگویی گویی جان تازه ای به روحم میبخشی بخندکه از خندیدن تو دلم ارام میگیرد گلم در بیست ویک ماهگی کربلایی شدی وامیدوارم همیشه کربلایی بمانی   تولدت مبارک عزیزکم امیدوارم همواره شاد وسالم با گلم   ...
1 ارديبهشت 1392

خاطره خوش سفرمون به کربلا

با سلام به همه  دوستان گلم وممنون از همه دوستان که به ما لطف داشتند سفرمون به کربلا یکی از بهترین خاطره عمرم بود با اینکه شوشو نیومده بود وخیلی مسئولیتم سنگین بود ودر جواب انها که که میپرسن پشیمون نشدی میگم واقعا خدا راشاکرم  ازینکه چنین سفری را برامون مقدر کرد وجریان اینکه بچه ها رابرده بودم شده بودم ضرب المثل کاروان و میگفتن همون خانمی که با سه تا بچه  امده البته کل کاروان اشنا وفامیل بودن و ازخواهرم که خیلی کمکم کرد وهمچنین خواهر شوهرهام وهمچنین رئیس کاروان اقای محمد تقی ارویی که مثل پدر بود تشکر میکنم خدایا کجا برده بودی گناهکاری مثل من را مقابل حرم ابولفضل وامام حسین ع چه صفایی داشت بهشت خدا انجاست انجا که ...
31 فروردين 1392

تبریک سال نو

سلام گرم خدمت همه دوستان این اخرین پست 91 من خواهد بود 12ماه گذشت بعضیا دلشون شکست بعضیا دل شکوندن خیلیا عاشق شدن وخیلیها تنها موندن خیلی ها ازبین مارفتن خیلیها بین ماموندن گریه کردیم وخندیدیم زندگی بر خلاف ارزوهامون گذشت امیدوارم سال نو برایتان اغاز روزهایی باشه که ارزوشو داشتید سالی سرشار از موفقیت وسلامتی وشاد کامییییی  در ادامه سفره هفت سین ما رو میبینید ومحمد رضای گل که عاشق ماهی ها شده وبا هاشون حرف میزنه گفتم مامان چی میگند گفت میگند مهدیار خیلی شیطونه البته سه تا ماهی خریدم به نیت سه تا گل پسر مامی مهدیار شماره دو گل شرمنده ادرس وبتون نبود نتونستم بیام دستتون درد نکنه ممنون گلمممممممممممم ...
28 اسفند 1391

تولد محمدرضا

سلام به همه دوستان مهربونمممممممممممممممم چند تا عکس از تولد محمدرضا گرفتم که براتون میذارم واز همه دوستان التماس دعا دارم چون به اتفاق بچه ها داریم میریم کربلا اگه سعادت داشتیم دعاگوی همه دوستان خواهیم بود مهدیار از کنار به کیک ناخنک میزد ...
24 بهمن 1391

شمارش معکوش تا تولدمحمد رضا

سلام به همه دوستان خوبم امروز به این بهانه مینویسم تا تولد گلکم اقا محمدرضا دوروز دیگر باقی است برای بهترین گلم مینویسم وهمیشه در فکرم این بوده براش کم گذاشتم محمدرضای خوبم شاید به بهانه داشتن داداش کوچکترت نتونستم ان جور که باید با تو وبرای تو باشم ولی بدان همیشه سعی ام این بوده که برای تو کم نذارم وبهترین ها را برای تو انجام دهم وتا لحظه اخر عمرمان من وپدرت    همراه تو وداداشهایت خواهیم بود باشد که خدا هم یاریگرمان باشد امین و حالا بریم بقیه عکسها راببینیم امیدوارم بتونیم تولد خوبی براش بگیریم ...
13 بهمن 1391

پسران ورزشکار من

سلام به همه دوستان خوب ومهربون امروز میخوام راجع به ورزش کردن پسرکانم بگم اول همه تا رفتیم خونه مادر بزرگ سریع دویدند روی تردمیل که مبادا اضافه وزن بیارند ویا تو خونه خاله با پوشیدن لباس پرسپولیس خودشونو حامی پرو پا قرص پرسپولیس نامیدند جدیدا محمدرضا خیلی خوب نقاشی میکشه وچون مهدیار خط خطی میکنه میگه مهدیاررعد  وبرق  میکشه ومجتبی هم امتحانات ت رمش تموم شده ...
1 بهمن 1391

یلدای محمدرضا ومجتبی ومهدیار

سلام به همه گلها ببخشید مطالب من به روز نیست وباز هم با تاخیر نوشته میشه  روز پنج شنبه سی اذر  خانه کودک برای محمد رضا جشنی در نظر گرفته بود که به اتفاق رفتیم محمدرضا جون خیلی خوشحال بود وچند تا عکس ازش گرفتم که براتون میذارم محمدرضا در حال نقاشی ماه وستاره واین هم محمدرضا با یکی از همکلاسیهاش که اون هم متولد پانزده بهمن هشتادو ششه   البته ما در خانه نیز پنج نفره جشن کوچکی داشتیم  واین هم مجتبی جون ومهدیار جون البته تو خانه ...
6 دی 1391