خاطره خوش سفرمون به کربلا
با سلام به همه دوستان گلم وممنون از همه دوستان که به ما لطف داشتند
سفرمون به کربلا یکی از بهترین خاطره عمرم بود با اینکه شوشو نیومده بود وخیلی مسئولیتم سنگین بود ودر جواب انها که که میپرسن پشیمون نشدی میگم واقعا خدا راشاکرم ازینکه چنین سفری را برامون مقدر کرد وجریان اینکه بچه ها رابرده بودم شده بودم ضرب المثل کاروان و میگفتن همون خانمی که با سه تا بچه امده البته کل کاروان اشنا وفامیل بودن و ازخواهرم که خیلی کمکم کرد وهمچنین خواهر شوهرهام وهمچنین رئیس کاروان اقای محمد تقی ارویی که مثل پدر بود تشکر میکنم خدایا کجا برده بودی گناهکاری مثل من را مقابل حرم ابولفضل وامام حسین ع چه صفایی داشت بهشت خدا انجاست انجا که مقابل حرم ابولفضل دلم شکُـُست از خستگی زیاد وخانمی عرب با چهره ای مهربان محمد رضا را از من گرفت وبا کمک او حرم ابولفضلُ را زیارت کردیم چه صفایی داشت دست خدا یاریگرمان بود وامام حسین چنان کمکی میکرد که در نوشتن توصیف نمیشود کنار حرم مهربانم حسین ع وقتی نماز میخواندی وکفترها راحت واسوده کنارت می نشستند بی انکه بترسند در حالی که خارج از حرم از ادمها فرار میکنند مجتبی همه دعاها وزیارتها را با اشتیاق انجام میداد وهمین خوشحالی ام را دو چندان میکرد هر چه بگویم نمیتوانم توصیف کنم دعاگوی همه تان بودم انشالله قسمت همه مان گردد امین