بدون عنوان
وقتی خانه مورد هجوم قرار میگیرد
دیروز ظهر مدت ده دقیقه خوابیدم حدس بزنید وقتی بیدار شدم با چه صحنه ای روبرو شدم بچه ها خونه را زیرو رو کرده بودند اولش مات بعدش هم گیج بعدش هم جیغ بنفش تمام بالش ها مبل وسط والبته مجتبی پشت صحنه بود ونقش اصلی هم خودش بود چاره ای نداشتم جز این که دوربین وبردارم وچند تا عکس بگیرم ...
نویسنده :
سعیده
18:18
مجتبی در مهد کودک
مجتبی در سن شش سالگی با دوستانش در مهد کودک دنا ...
نویسنده :
سعیده
19:48
بدون عنوان
مجتبی با پسمل عمه اش مسعود خان کسی که مجتبی هنوز هم عاشقشه ...
نویسنده :
سعیده
19:47
بدون عنوان
تولد یک سالگی پسر عمه مجتبی علیرضا جون ومجتبی شش ماهه ...
نویسنده :
سعیده
19:45
بدون عنوان
مجتبی در دانشگاه الزهرا وقتی که من دانشجو بودم وتوسط دوستان وخانمی که خیلی به من محبت کرد ودر دانشگاه الزهرا مشغول بود واقعا دستشو میبوسم وهر کجا هست شاد وسلامت باشه ...
نویسنده :
سعیده
19:41
نوزادی مجتبی جون
مهدیار کدبانو
مهدیار در حال مرتب کردن کشو اش البته اسباب بازیهاش را هم تو کشو جا ساز کرده ...
نویسنده :
سعیده
19:18