ماه غم واندوه
سلام به همه دوستان مهربونم امیدوارم خوش وسلامت باشدوتشکر میکنم از دو دوست مهربونم مینا جون مامان محمد وساقی و نازنین جونم که با وجود کم لطفی من وکم سعادتی من مرا فراموش نمیکنند واظهار لطف میکنند ممنونم وخیلی دوستتون دارم
فرا رسیدن اربعین حسینی راتسلیت میگم وطولانی ترین توجه امام حسین را در دنیا واخرت در طولانی ترین شب سال برایتان ارزو میکنم به شرط صلوات بر محمد وال محمد ص
سلام برحسین وسلام بر زینب کبری ع سلام بر زینبی که درد هجران رقیه را بعد از چهل روز برای برادرش باز گو میکند وسلام بر رقیه طفل سه ساله امام حسین که با دستهای کوچولوش گره های بزرگ را باز میکند خدایا ما را از پیروان واقعی این عزیزان قرار بده امین من هم دخیل دستهای کوچک رقیه ع در روز شهادتش بر سر سفره گدایی این عزیز نشستم
پی نوشت:چند روز پیش سردرد شدیدی داشتم جلوی شوفاژ دراز کشیده بودم و با چند قطره اشک واه به شیارهای شوفاژ چشم دوخته بودم مجتبی با نگاه مهربونش میگفت اب برایت بیاورم ومحمدرضا سعی میکرد پتو را رویم بکشد نمیدانم در ذهن کودکانه اش چه میگذشت ومشغول بازی بودند یک لحظه دستهای کوچکی راحس کردم رویم ر ابرگرداندم مهدیار با دستهای کوچکش می گفت مامان چی شده زنگ بزنم بابا برات دارو بیاره دستهای کوچکش را فشار دادم با خود فکر کردم خدایا این همان کودکی است که تا لحظه اخر از امدنش ناراحت بودم و احساس میکردم تحملش راندارم خدای من چقدر تو مهربونی تویی که صلاح بندگانت را میدانی ممنون خدا مهربونم دستم را بالا میگیرم خدایا شکرت میکنم وبخاطر همه ناسپاسی ام مراببخش خدا جونم تو میدانی غمی برسینه ام سنگینی میکند وروحم را می ازارد ولی با داشتن چون توهیچ چیز بزرگ نیست وتویی که بزرگ وتوانایی ممنونم خدای مهربان دوست دارم همچون کودکی خود را در اغوشت بیندازم و های های گریه کنم تورا سپاس تو را سپاس