از تولد مجتبی تا خاطرات ماه مهر
با سلام خدمت دوستان عزیزم امیدوارم خوش وسالم باشید فرارسین سالروز ازدواج حضرت زهرا ع وامام علی راتبریک میگم امیدوارم بتونیم در زندگیهامون ان عزیزان را سر مشق خودمان قرار دهیم اول همه خدمت نازنین خانم گلم وبقیه دوستان که بلگفا دارن بگم نمیتونم براشون مطلب بذارم واز همین جا ازشون معذرت میخوام ودوستشون دارم دوم اینکه یه مدت زیاد نمیتونم بیام وب از طرفی مجتبی چون مدرسه میره یه مقدارنیاز به رسیدگی داره وازطرفی هم محمدرضا پیش دبستانی میره
خوب از تولد مجتبی شروع کنیم عمه های مجتبی اومدن ویه جشن تولد شاد براش گرفتندجا دارد ازشون تشکر کنم
بعدش اول مهر فصل بازگشایی مدارس وتولد من
ود اخر هم جشن بادکنها که برای جشنواره پروانه ها برگزارشد وبادکنکی که مجتبی درست کرده بود
پیش دبستانی محمدرضا هم برای استقبال از مهمانان جشنواره برنامه ترتیب دادند و محمدرضا امروز وفردا از ساعت شش صبح تا شش شب فرودگاه تشریف دارند لباس محمدرضا پلیسه وعینک دودی که باباش براش خریده که ازشش صبح تو اتوبوس عینک دودی زده بود یه قسمت ازشعرشاینه
چیلیک راه افتاد درشکه تو میدان حالا همگی سوار شید مهمونای اصفهون
ویاد باد روزگاری که زاینده رود لبریز ازاب بود