محمد رضامحمد رضا، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

مجتبی ومحمد رضا ومهدیار خوشگل های مامان

بدون عنوان

سلام امروز صبح پسران گلم محمد رضا ومهدیار صبح که از خواب بیدار شدند خیلی خوشحال بودند صبحانه شان را بهشون دادم و بعد به حمام رفتند  ومجتبی هم تکلیف دیشبش را صبح ساعت شش انجام داد  ولی امروز پسر خوبی بود وتکلیفش را زود انجام داد راستی گوشی ام را مهدیار شکسته  والان در تعمیر گاه  موبایل بستری است ...
16 اسفند 1390

بدون عنوان

سلام الان حدودا ساعت دوازده است ومهدیار خوابیده البته  صبح حدود ساعت هشت ونیم بیدار شد ومثل همیشه خندانبود ومحمدرضا نیز کماکان بیدار شد والان داره بازی میکنه البته با لب تاب ومجتبی تاز ه صبحکه از خواب بیدار شده یادش اومده مشق ننوشته وبا کمک هم نوشتیمنمیدونم چرا اینطوری شده ما حدود هفت ماه که بخاطر کار باباش به اصفهان امدیم ومجتبی زیاد دل به درس نمیده این بودکار جوجوهای مامان البته چندروز غیبتم بخاطر مسافرت بود ...
15 اسفند 1390

بدون عنوان

سلام الان حدود ساعت نه وربع است محمدرضا کنارم ودر انتظار برای اینکه شکک انتخاب کنه ومهدیار هم بیدار شده وفضولی میکنه وسعی میکنه سینه خیز بره ومتعجب از این که چرا نمیذارم سینه خیز بره مجتبی هم مدرسه است  والبته امروز از ان روزهای بد اخلاقی محمدرضا اقا است   ...
8 اسفند 1390

بدون عنوان

سلام امروز که از خواب بیدار شدم مهدیار را به حمام بردم محمدرضا گفت شامپو را من باید بریزم تا رفتم بجنبم نصف شامپو را رو سر مهدیار خالی کرد  صدای داد مهدیار خانه را پر کرد بهر سختی مهدیار را از حمام بیرون اوردم امروز مجتبی کلاسش یادش رفته بود که تازه یه ربع از کلاسش گذشته بود که فرستادمش خدایا چنان کن سر انجام کار                                   تو خشنود باشی وما رستگار ...
8 اسفند 1390