خاطرات مشهد
انجا که رسیدیم مهدیار اروموقرار نداشت وقتی میرفتم نماز بخونم میرفت برای خودش انگار نه انگار که کجا میرم شاید گم شم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
انجا که رسیدیم مهدیار اروموقرار نداشت وقتی میرفتم نماز بخونم میرفت برای خودش انگار نه انگار که کجا میرم شاید گم شم