محمد رضامحمد رضا، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

مجتبی ومحمد رضا ومهدیار خوشگل های مامان

مجتبی سر کار میرود

1391/4/20 18:18
نویسنده : سعیده
1,062 بازدید
اشتراک گذاری

سلام  چند روز بود مجتبی خیلی اذیت میکرد وهر چی بهش میگفتم کلاس برات بنویسم میگفت نه البته اسکیت میره ولی میگفت زمستون رفتم تابستون نمیخوام میگفتم تلویزیون نگاه کن یه مدت نگاه میکرد وخوشحال بود ولی همین که برنامه مورد علاقه اش تموم میشد میگفت حالا چکار کنم حوصله ام سر رفت

بعضی موقع هم بزن بزن با داداشها

همش دور خودش میچرخید  واقعاخسته شده بودم

میگفتم کتا ب بخون البته کتاب هم میخوند بعدش میگفت حالا چکار کنم

خلاصه شده بود کار ما که به اقا مجتبی بگیم چکار کنه

تا اینکه با بای مجتبی دیروز یه پیشنهاد جالب داد

اینکه مجتبی بره سرکار تو شرکت باباش فعلا که همه خوشحالیم از همه مهتر خودشه که خیلی خوشحاله

تا بیبینیم تا چند روز همین جور شاده از محمدرضا ومهدیار براتون بگم امروز محمدرضا زنگ زده میگه میخوام بیام شرکت مهدیار را بگم گوشی ورمیداره میگه شکر

خدا به دادمون برسه  الان محمدرضا ومهدیار دارن با اسباب بازی هاشون بازی میکنند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (72)

مامان امیرحسین و امیرعلی
20 تیر 91 18:18
چه خوب سرگرم میشه
مامان آمیتیس
20 تیر 91 18:32
سلام. خیلی خوبه اینطوری دیگه حوصلش سر نمیره
زهرا
20 تیر 91 18:35
آخي! شما چقد كوچول موچوليد! ايشاا.. هميشه با همديگه داداش هاي خوبي باشين و تو آينده هم همديگه رو فراموش نكنين و همديگه رو دوست داشته باشين. موفق باشين! (فكر كنم نويسنده فرق مي كنه؟؟؟؟
مامان محمد و ساقی
20 تیر 91 18:53
آفرین.پسرمون دیگه مردی شده.


گلهای زندگی
20 تیر 91 19:02
آقا مجتبی مبارک باشه کارمند کوچولو شدی
نایسل
20 تیر 91 19:20
آخییییییییییییییییییی چه کار خوبی
نایسل
20 تیر 91 19:21
شکر گفتنشووو ای جان
میثاق۳۱۳
20 تیر 91 19:31
سلام بزرگوار، لاهوتهای ما هرجمعه بروز می شود و از تمامی بزرگواران دعوت می شود.
باران
20 تیر 91 23:24
خوب مهدیار هم می خواد بره سر کار...
الهه مامان رادین
21 تیر 91 10:00
چه کار خوبی حداقل سرش کم شده و چون معمولا بزرگترا همیشه پشت تمام دعواها و شلوغ کاری ها هستند کار شما هم راحت تر شده یه خورده البته و آفرین به مجتبی جون که میره
علیرضا
21 تیر 91 13:15
مادري پس ازدادن پول و طلاهاش؛ از داخل ستاد پشتیبانی جنگ بیرون آمد. صدا آمد؛ مادر رسیدتون! مادرخندید و گفت : من برای دادن دو پسرم هم از کسی رسید نگرفتم.... بیاد شهدای والفجر۸، صلوات. یازهرا(س)
علیرضا
21 تیر 91 14:09
سلام اجی خوبی بله بنده مزاحم شدم ولی کلی کیف کردم که نوشتی سه تفنگدار خیلی جالب . ممنون که کامنت زیبایی لطف کردین
علیرضا
21 تیر 91 14:34
دلم گرم خداونديست،كه با دستان من گندم برای ياكريم خانه ميريزد!چه بخشنده خدای عاشقی دارم!كه ميخواند مرا باآنكه ميداند گنهكارم!دلم گرم است،ميدانم بدون لطف اوTتنهای Tتنهايم... برايت من خداراآرزودارم.T ‭11 0 2012 13:06
علیرضا
21 تیر 91 15:46
سلام اجی باگوشی جواب میدم اون ادرسم خود بخود ثبت میشه راستی بچه کجایی شما
علیرضا
21 تیر 91 15:51
درست شد؟؟


نه
سمانه(مامان محمدرهام)
21 تیر 91 18:26
مجتب جونم مبارک باشه .داری تمرین میکنی برای آینده ات........آفرین خاله جون

محمدرضاجونم شماهم چند سال دیگه برو که مامانی یه نفس بکشه .الان داداش کوچولوتو سرگرم کن.
خیلیییییییییی ماهن ماشالله


ممنون گلم
نایسل
21 تیر 91 19:01
سلام عزیزممم مرسی
نایسل
21 تیر 91 19:01
خب ادم جوش میزنه دیگه چکای مشتری هام توش بوده


راست میگی ولی باغصه حل نمیشه گلم
نایسل
21 تیر 91 19:01
بوس گلم


ممنون
نایسل
21 تیر 91 19:02
سر مامانم داد زذه بودم دلشو شکسته بودم اینقدر عذاب وحدان دارم که نگو


عیبی نداره مادر خیلی مهربونه میبخشت گلم
نایسل
21 تیر 91 21:46
نه قربونت برم راست میگی چرا ناراحت شم من میمیرم اگه مامانم ازم ناراحت باشه
ستاره زمینی
22 تیر 91 11:14
مامان پریسا
22 تیر 91 12:36
آفرین به مرد کوچک. شما هم خسته نباشید.
ستاره زمینی
22 تیر 91 12:38
افرین پسر خوب زرنگ
ستاره زمینی
22 تیر 91 12:39
@}; -
ستاره زمینی
22 تیر 91 12:39
مامانی چشم به راه
22 تیر 91 13:10
خوشبحالت سعیده جون...سه تاپسرداری؟؟؟
ماشالا....خداواست حفظشون کنه..توروخداواسه منم دعاکن مامان شم

علیرضا
22 تیر 91 16:03
سلام احوال شما میگم چکار میکنی از دست این سه هفتیر کش ؟ ماهم سه تا بودیم در حد زلزله وای چقدر شیطون بودم سه بار فقط تصادف تا هفت سالگی داشتم

بچه تهرانید شما ؟


بله چاره ای نیست میسازیم
حمید رضا
22 تیر 91 16:33
عالی است پسرخاله


ممنون گلمممممممممممممممممممممممممم
ilijoon
22 تیر 91 17:49
آفرين گل پسرمون كه برا خودش مردي شده ماماني ديگه بايد آستين ها رو بالا بزني وبرا پسرمون زن بستوني
ilijoon
22 تیر 91 17:50
به افتخار داداشي مجتبي
ilijoon
22 تیر 91 17:51
براي گل پسراي نازمون
نایسل
22 تیر 91 22:12
مرسی عزیز دلم قربونت برمم چقدر ومهبونی برا م ن نذر کردی الهی فدات شم من
خاله باران
22 تیر 91 22:32
منم[بوسه][بوسه]
مامان زهره
24 تیر 91 9:27
بازهم ممنون عزيز دلم
مامان زهره
24 تیر 91 9:30
متوجه شدم مارا لينك كردين با افتخار لينكتون كردم
مامان زهره
24 تیر 91 11:43
عزيزم پس مجتبي قراره با اولين حقوقش شيريني بخره
گذرستان خیال
24 تیر 91 19:16
سلام اجی سعیده خوبی سه تفنگدار چطورن راستی هوس نکنن برن کشور گشایی کننا
سمانه(مامان محمدرهام)
24 تیر 91 20:25
یه عالمه بوس برای سه داداش خوشگل
علير
24 تیر 91 23:11
روی نیمکت پارک نشسته بود و به لباسهای کهنه فرزندش و تفاوت او با بچه‌های دیگر نگاه میکرد ، ماشین گران قیمتی جلو پارک ایستاد و مرد شیک پوشی از آن پیاده شد و با احترام در ماشین را برای همسرش که پسرکی در آغوش داشت باز کرد . با حسرت به آنها نگاه کرد و از ته دل آه کشید . آنها کودک را روی تاب گذاشتند . خدایا ! چه می‌دید ! پسرک عقب مانده ذهنی بود . با نگاه به جستجوی فرزندش پرداخت ، او را یافت که با شادی از پله‌های سرسره بالا می‌رفت . چشمانش را بست و از ته دل خدا را شکر کرد . وب سایت
علیرضا
25 تیر 91 4:45
پدر و پسری داشتند در کوه قدم میزدند که ناگهان پای پسر به سنگی گیر کرد. به زمین افتاد و داد کشید: آآی ی ی ی! صدایی از دور دست آمد: آآی ی ی ی! پسرک با کنجکاوی فریاد زد: کی هستی؟ پاسخ شنید: کی هستی؟ پسرک خشمگین شد و فریاد زد: ترسو! باز پاسخ شنید: ترسو! پسرک با تعجب ازپدرش پرسید: چه خبر است؟ پدر لبخندی زد و گفت: پسرم خوب توجه کن.... و بعد با صدای بلند فریاد زد: تو یک قهرمان هستی! صدا پاسخ داد: تو یک قهرمان هستی! پسرک باز بیشتر تعجب کرد.پدرش توضیح داد: مردم میگویند که این انعکاس کوه است ولی این در حقیقت انعکاس زندگی است. هر چیزی که بگویی یا انجام دهی،زندگی عینا" به تو جواب میدهد؛ اگر عشق را بخواهی، عشق بیشتری در قلب بوجود می آید و اگر به دنبال موفقیت باشی، آن را حتما بدست خواهی آورد. هر چیزی را که بخواهی، زندگی همان را به تو خواهد داد .
ستاره زندگی
25 تیر 91 16:46
خیلی ایده خوب هست ولی نزارید از خونه دور بشه..به نظر من یک روز در میان بره شرکت باباش.بهتره
مامان محمد و ساقی
26 تیر 91 2:23
سلام.گل پسرای ما حالشون خوبه؟
راستی بزرگ مرد چیکار میکنه؟سر کار میره؟
میشه بپرسم شما الان کجا زندگی می کنید؟


سلام ممنون اصفهان ولی اصفهانی نیستیم
مامان زهره
26 تیر 91 9:44
عزيز دلم هنر عكاسي محمد سپهر را در صفحه گذاشتم خوشحال مي شم نظراتتون را بدونم
ali
26 تیر 91 10:33
هرکس به والدین خود احترام بگذارد مثل اینست که به پدر ومادر خود احترام گذاشته است.(حدیث لری) ‭13 01 2012 11:28 سلام
ilijoon
26 تیر 91 11:39
مامان زهره
27 تیر 91 10:39
سلام دوست داري عكس هاي محمد سپهر را با عمه نشيبا ببيني .خوشحال مي شم نظراتتون را بشنوم
ilijoon
29 تیر 91 9:24
مامان آمیتیس
29 تیر 91 17:05
´´´´´´´´´´´´´´¶´¶¶´¶¶ ´´´´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶ ´´´´´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶ ´´´´´¶¶´´´´´´´´...´´´´´´´´´´¶¶ ´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶ ´´¶¶´´´????? ???? ? ´´¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶´¶ ´¶´´´´´´´´´´´´´´´´¶´´´´´´´´´´´´´¶ ´¶´´´´´´´´ ´´¶. اپم اپم اپم ´¶´´´´´´´´´´´´¶¶´¶´´´´´´´´´´´¶´´´¶ ´¶´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶´´´´´´´¶¶¶¶´´´´¶ ´¶´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´¶¶´´¶´´´´¶ ´´¶´´´´´´´´¶¶¶¶¶´¶´´´´´¶¶¶¶¶¶´´´¶ ´´¶¶´´´´´´´¶´´´´´¶´´´´¶¶¶¶¶¶´´´¶¶ ´´´¶¶´´´´´´¶´´´´¶´´´´¶¶¶¶´´´´´¶ ´´´´¶´´´´´´¶´´´¶´´´´´¶´´´´´´´¶ ´´´´¶´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´´´´¶´´¶¶ ´´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶´´¶ ´´´´´¶¶¶´´´´´´´¶¶¶¶¶´´´´´´¶ ´´´´´´´´¶¶¶´´´´´¶¶´´´´´´´¶¶ ´´´´´´´´´´´´¶¶´´´´´¶¶¶¶¶¶´ ´´´´´´´´´´¶¶´´´´´´¶¶´¶ ´´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´´´¶´¶¶ ´´´´´´´´´¶´´¶¶´´´´´¶´´´¶ ´´´´¶¶¶¶¶¶´¶´´???´´¶´´¶´ ´´¶¶´´´¶¶¶¶´¶´´´´´´¶´´´¶¶¶¶¶¶¶ ´´¶¶´´´´´´¶¶¶¶´´´´´¶´¶¶´´´´´¶¶ ´´¶´´´?????? ´´¶¶¶¶¶¶¶¶ ´´´¶¶´´´´´´´´´¶´´´¶´´´´´´´´´´¶ ´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
مامان رادین
30 تیر 91 12:30
سعیده جون کجایی عزیزم؟ نیستیچند روزه؟ گل پسرا خوبن؟ حسابی شیطونی میکنن؟
ستاره زندگی
30 تیر 91 14:02
نیستی مامانی؟؟؟
علیرضا
30 تیر 91 20:31
: بهاء الواعظین می نویسد : در ابتدای مشروطه ؛ به خانه ای رفتم ؛ پیر زن و دختر جوانی آنجا بودند . پیر زن پرسید : منظور از مشروطه چیست ؟؟ گفتم : قوانین جدید . گفت : مثلا چه ؟ به شوخی گفتم : مثلا دختران جوان را به پیر مردان دهند و زنان پیر را به جوانان ! دخترش گفت : این چه فایده دارد ؟؟ پیر زن بلافاصله به دخترش گفت : ای بی حیا ! حالا كار تو به جایی رسیده كه بر قانون مشروطه ایراد میگیری ؟؟!!
ilijoon
1 مرداد 91 12:29
كجاييييييييييييي ماماني نيستي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان زهره
4 مرداد 91 12:17
ماه رمضان بر مادر سه پسر گل و گلاب مبارك.طاعتتان قبول
بهـــــــــــــار
4 مرداد 91 12:23
سلام به دوست عزیزم و سه تفنگدار ناز و شیطونش خوفی عزیزم این که خیلی خوبه تو اوضاعی بیکاری پسرت میره سر کار
سمانه(مامان محمدرهام)
4 مرداد 91 23:24
کجایی دوستم؟؟؟؟؟؟گل پسرای خاله خوبن؟؟؟کم پیدا شدی نگرانتون شدم.الهی همیشه شاد وسلامت باشید


ممنون عزیزم
صاعقه
5 مرداد 91 16:40
【فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرك لیلة القدر ...】 ◄◄◄◄◄ ◄◄◄ فاطمــ ه(س) جــاטּ! مــادر! مــاه رمضــاטּ است و شایــد اخریــטּ فرصــت پــرواز براےِ مــا و چقــدر احتــیاج داریــم: بــ ه نامــت...بــ ه ذکــرت...بــ ه دستگیــرےِ ات...بــ ه شفاعتــت...و... بــ ه وجــودت... ❤الــتــماســ دعــا...یــامــهــدے❤ سلام... به روزم با رمز درك ماه مبارك... منتظرتونم
ilijoon
5 مرداد 91 17:31
ماماني كجاييييييييييييييييييييي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


سلام یه مدت مریض بودم ممنون عزیزم
مامان آمیتیس
8 مرداد 91 18:21
سلام..... کجایید؟؟؟؟
نگرانمون کردین؟؟؟


سلا یه مدت مرض بودم ممنون
سمانه(مامان محمدرهام)
9 مرداد 91 12:01
کجایی دوستم؟
ستاره زندگی
9 مرداد 91 16:22
مامانی کجایی؟؟؟ دلمون برای شیرین کاریهای 3تفنگدارتان تنگ شده
نایسل خانم
10 مرداد 91 13:43
رمزم 4تا صفر
نایسل خانم
10 مرداد 91 13:43
خوبی گلم دل منم حسابی تنگ شده بوددد
نظر قبلی ام تایید نشد نمیدونم چرا
دوباهر میگمم خوبی گل پسرات خوبننن
نه بابا خیر نبینن زورشون میاد دزد بگیرن


عزیزم نظری نیومده بود ممنون عیبی نداره خدا میرسونه
سمی مامان امیرحسین و امیرعلی
10 مرداد 91 14:09
کجا بودی مامانی چرا هیچی از این شیطونا نمینویسی؟!منکه هر چی مینویسم بازم کم میارم!!!


یه مدت نبودم انشالله مینویسم
مامان آمیتیس
10 مرداد 91 14:17
سلام. حالتون بهتر شد؟ رمزو براتون خصوصی میذارم


ممنون مهربونم
بهـــــــــــار
10 مرداد 91 14:19
سلام گلم خوبی پسملای نازت خوبن؟


سلام ممنون خوبند
مامان محمد و ساقی
10 مرداد 91 14:34
سلام عزیزم.خدا بد نده.چی شده بود گلم.الان خوبی؟
ما رو از حال خودت با خبر کن.
فرشتهاتو ببوس گلم.


ممنون گلم
ستاره زمینی
10 مرداد 91 15:23
چرا پست جدید نمیذاری مامانی تمبل
الهه رادین
10 مرداد 91 16:24
سلام عزیزم...خدا بد نده ....ایشالا که خوب شدی الان آره؟؟؟ مواظب خودت باش عزیزمگل پسرا رو هم ببوس عزیزم


ممنون عزیزم
نایسل خانم
10 مرداد 91 22:36
نمیخوای بیای آپ کنی از پسرات بگی
مامان متین وکسرا
20 مرداد 91 12:58
آفرین به آقا مجتبی چه فکر خوبی