بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
سلام امروز خواستم عکس نماز مجتبی و اقا محمدر ضا با دختر عمه اش فاطمه خانم را بذارم البته میدونم که این شکلک با مطالبم سنخیتی ندارد چه کنم محدرضا جان انتخاب کرده است ...
نویسنده :
سعیده
19:45
بدون عنوان
سلام چندروزی نتونستم چیزی بنویسم بخاطر عید وکارهای مربوط به ان امروزپسر ها خیلی خوشحال بیدار شدند وصبحانه را که خوردند مشغول بازی شدند من هم کمی به کارهام رسیدم راستی هنوز برای پسرهای گلم لباس عید نخریدم امروز محمدرضا به من میگه بگو بچه ات داره چکار میکنه گفتم پسر گلم تو هم عزیزممی تو هم بچه می نمدونم تودلش چی میگذره که این سوالها را میکنه کمی دلم براش می سوزه ...
نویسنده :
سعیده
17:10
بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
سلام امروز صبح پسران گلم محمد رضا ومهدیار صبح که از خواب بیدار شدند خیلی خوشحال بودند صبحانه شان را بهشون دادم و بعد به حمام رفتند ومجتبی هم تکلیف دیشبش را صبح ساعت شش انجام داد ولی امروز پسر خوبی بود وتکلیفش را زود انجام داد راستی گوشی ام را مهدیار شکسته والان در تعمیر گاه موبایل بستری است ...
نویسنده :
سعیده
20:06
بدون عنوان
سلام الان حدودا ساعت دوازده است ومهدیار خوابیده البته صبح حدود ساعت هشت ونیم بیدار شد ومثل همیشه خندانبود ومحمدرضا نیز کماکان بیدار شد والان داره بازی میکنه البته با لب تاب ومجتبی تاز ه صبحکه از خواب بیدار شده یادش اومده مشق ننوشته وبا کمک هم نوشتیمنمیدونم چرا اینطوری شده ما حدود هفت ماه که بخاطر کار باباش به اصفهان امدیم ومجتبی زیاد دل به درس نمیده این بودکار جوجوهای مامان البته چندروز غیبتم بخاطر مسافرت بود ...
نویسنده :
سعیده
12:19