محمد رضامحمد رضا، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 19 روز سن داره

مجتبی ومحمد رضا ومهدیار خوشگل های مامان

بدون عنوان

سلام الان حدود ساعت نه وربع است محمدرضا کنارم ودر انتظار برای اینکه شکک انتخاب کنه ومهدیار هم بیدار شده وفضولی میکنه وسعی میکنه سینه خیز بره ومتعجب از این که چرا نمیذارم سینه خیز بره مجتبی هم مدرسه است  والبته امروز از ان روزهای بد اخلاقی محمدرضا اقا است   ...
8 اسفند 1390

بدون عنوان

سلام امروز که از خواب بیدار شدم مهدیار را به حمام بردم محمدرضا گفت شامپو را من باید بریزم تا رفتم بجنبم نصف شامپو را رو سر مهدیار خالی کرد  صدای داد مهدیار خانه را پر کرد بهر سختی مهدیار را از حمام بیرون اوردم امروز مجتبی کلاسش یادش رفته بود که تازه یه ربع از کلاسش گذشته بود که فرستادمش خدایا چنان کن سر انجام کار                                   تو خشنود باشی وما رستگار ...
8 اسفند 1390

بدون عنوان

سلام امروز که از خواب بیدار شدم مهدیار بیدار شده بود اینکه از صبح تا شب بغلم باشه کمی کلافه بودم ولیامروز هم سپری شد و یکی از روزهای خوب خدا بود طفلی مهدیار تقلا میکنه تا ازبغلم پایین بیاد محمد رضا هم در این شرایط سعی میکنه تا اونوبغل کنم باباش که میادکمی نفس میکشم ...
6 اسفند 1390

بدون عنوان

مهدیار آقا ١٠ دقیقه قبل از ختنه استکه خیلی خوشحال بود ونمیدونه چه بلایی قراره سر ش بیاد ...
5 اسفند 1390

بدون عنوان

سلام بالاخره مهدیار راختنه کردیم خیلی گریه کرد در تاریخ سه اسفند توسط دکتر دیانت ساعت +++هشت شب دکتر گفت تا سه روز باید باز باشه وتا یک هفته نباید سینه خیز بره خیلی سخته الان که این را مینویسم محمدرضا پیشم نشسته ودر انتظار انتخاب شکلکه ناگفته نماند تمامی شکلک ها توسط محمدرضا انتخاب میشه ومهدیار بغل مجتبی است ...
5 اسفند 1390